پيام 1196 مبارزه حضرت علی علیه السلام با عمرو بن عبدود
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده مهربان
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ
جنگی خندق در سال پنجم هجری اتفاق افتاد. یکی از پیکارهای مهم در این جنگ، نبرد امام با عمرو بن عبدود بود؛ عمرو از شجاعان عرب بود، کسی بود که عمر گفت: ?من با او همسفر شام بودم و هزار نفر، دزد بر قافله ما تاختند، عمرو به تنهایی آنها را متفرق ساخت و دست و پای شتری را به جای سپری دست گرفت و آنها را تعقیب کرد
وقتی در جنگ خندق علی علیه السلام دروازه خندق را بر دشمن مسدود کرد تا وارد شهر مدینه نشوند، عمروبن عبدود وارد شد بر وسط میدان و فریاد برآورد: کیست به جنگ من آید؟ هیچ کس از ترس، جوابی نداد؛ عمرو گفت: مسلمین کجاست هستند که به دستم کشته شوند تا به بهشت روند؛
چرا به سوی بهشت نمیشتابید؟ چرا نزدیک من نمیآیید؟ هیچ کس پاسخی نداد و سپس این اشعار را خواند
از بس مبارز طلبیدم، سینه ام تنگ شد و صدایم بگرفت؛ من در جایی ایستادهام که هر دلیر و حنگجویی بر جان خود میلرزد و میترسد؛ راستی که دلیری و از جان گذشتگی از بهترین غریزه های جوانمردان است
در این وقت علی علیه السلام برخاست واز پیامبر اجازه خواست؛ پیامبر فرمود: بنشین؛ چند مرتبه دیگر عمرو مبارز طلبید و حماسه خواند، فقط علی علیه السلام بلند می شد و می گفت
یا رسول الله! اگر او عمرو است
من علی بن ابیطالبم
تا اینکه پیامبر اجازه دادند و فرمودند: از خداوند مسألت دارم که تو را بر عمرو، نصرت دهد بعد سر را بلند کرد و عرض کرد: پروردگارا! برادر من و پسر عم مرا تنها مگذار! و با چشمی پر از عاطفه و اشک فرمود: برو که خدا یار و مددکار توست
امیرالمؤمنین علیه السلام به میدان آمد و این رجز را خواند
ای عمرو! در کار جنگ شتاب مکن، آن کس که تو را جواب گوید، عاجز نیست، او دارای حسن نیت و بصیرت و راستی می باشد و این صفات، اساس هر رستگاریست
نزد تو نیامدم جز بر آن امید که زن نوحه گر را بر جنازه تو بنشانم و اثر ضربت شمشیری که پس از دورانی از طول زمان، نام آن بماند باقی گذارم
عمرو از روی تکبر، پاسخی نداد؛ امام فرمود: شنیدم تو پیمان بستی که اگر مردی از قریش یکی از سه چیز را از تو بخواهد بپذیری؟ گفت: آری، فرمود: اول، من تو را دعوت به توحید و اسلام و رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می کنم؛ عمرو گفت: قبول نمی کنم؛ فرمود: دوم آنکه، از این راهی که آمدی برگرد و از جنگ با پیامبر درگذر؛ گفت: اگر این کار را کنم زنان قریش مرا سرزنش کنند، زیرا من در جنگ بدر، زخمی برداشتم و نذر کردم تا محمد صلی الله علیه و آله و سلم را نکشم روغن بر موی سرم نمالم؛ حضرت فرمود: سوم آنکه، تو را به مبارزه با خود می خوانم؛ عمرو بخندید و گفت: عرب این خواهش را از من نمی کند؛ من دوست ندارم تو را بکشم زیرا با پدرت ابوطالب دوست بودم و در عموهای تو کسانی هستند که از تو زورمندتر هستند؛ تو جوانی و میل ندارم به دست من کشته شوی، تو هم کفو من نیستی
فرمود: اما من دوست دارم تو را در راه خدا بکشم! عمرو گفت: چه گفتی؟ فرمود: میل دارم با تو جنگ کنم و تو را بکشم! عمرو گفت: چه گفتی؟
فرمود: میل دارم با تو جنگ کنم و تو را بکشم و برای این کار پیاده شو با هم بجنگیم. عمرو در حالی که غضبناک بود از اسب پیاده شد، بر صورت اسب بکوفت و شمشیری به پای اسب زد و اسب روی زمین بیفتاد، شمشیر دیگری به طرف علی علیه السلام فرود آورد که حضرت با سپر آن را رها کرد در حالی که سپر دو نیم شد و فرقش را شکافت، حضرت خود را به گوشه میدان رسانید و با عمامه سر خود را بست و به میدان آمد و فرمود
ای عمرو! تو خجالت نکشیدی با این شخصیت، برای خود همراه آوردی با این که من جوانم و تنها به جنگ تو آمدم.عمرو برگشت که ببیند کیست، حضرت شمشیری بیدرنگ بر پای او فرود آورد و او را بر زمین انداخت. دو لشکر، منظره را می دیدند، و غالب شدن علی علیه السلام بر عمرو موجب شد که صدای تکبیر و تهلیل بلند شود؛مشرکین رو به فرار گذاشتند و مسلمین با شادی، مشرکین را تعقیب
می کردند تا جایی که همه مشرکین فرار کردند
امام، بعد از چند لحظه آمد که سر عمرو را جدا کند، عمرو گفت: مرا فریب دادی!فرمود: معنی جنگ همین است عمرو (به قولی) آب دهان بر صورت امام انداخت و غضبناک شد. امام از روی سینه عمرو برخاست و چند قدمی بزد و آنگاه بازگشت تا سر عمرو را از تن جدا کند
عمرو گفت: چرا منصرف شدی و اکنون باز آمدی؟ فرمود: تو آب دهان به صورت من انداختی، در آن حال من خشمناک شدم، نخواستم با آن حال غضب، سر تو را جدا کنم، بلکه با حال انبساط، برای رضای خدا سرت را از تنت جدا میکنم. امام سر عمرو را جدا کرد و به نزد پیامبر آورد و از کلمات پیامبر در جنگ خندق این است که ?ضرب زدن علی علیهالسلام در جنگ خندق از عبادت جن و انس افضل است?. [1] .
پی نوشت ها:
[1] زندگانی امیرالمؤمنین علیهالسلام- بحارالأنوار- تاریخ طبری- ناسخ التواریخ- داستانهایی از زندگانی حضرت علی علیهالسلام،ص59
خدعه در جنگ
مضامين روايات و سيره پيامبر اكرم (ص ) و ائمه معصومين حاكى از آن است كه معصومان از خدعه به عنوان عاملى مؤ ثر درجنگ استفاده مى كرده اند.
پـيـامـبـر اسـلام هـم در شـيـوه عـمـل نـظـامـى خـود و هـم بـه عـنـوان يـك اصـل مـهـم و كـارسـاز درجنگ با بيان صريح ((اَلْحَرْبُ خُدْعَةٌ)) بر استفاده از اين تدبير نظامى تـاءكـيـد داشتند.
مسلمانان نيز با پيروى از انديشه و سيره نبى مكرّم (ص ) ،در جنگ هاى خود از خدعه بهره مى گرفتند. تاريخ پرافتخار صدر اسلام ، مشحون از نمونه هاى بسيارى از به كارگيرى فريب در جنگ ها است كه به پاره اى از آنها اشاره مى كنيم :
از على (ع ) نقل شده است كه :
به پيامبر(ص ) اطلاع دادند كه يهود بنى قريظه افرادى را پيش ابوسفيان فرستاده و به او گـفـتـه انـد اگر به جنگ با محمّد برخيزيد، ما به يارى شما خواهيم شتافت . پيامبر(ص ) نيز بـعـد از اطـلاع ، به منبر رفت و فرمود: يهود بنى قريظه افرادى را پيش من فرستاده و گفته اند اگر ما (مسلمانان ) با ابوسفيان به جنگ برخاستيم ، به يارى و كمك ما خواهند شتافت . اين خـبـر وقـتـى به ابوسفيان رسيد گفت : يهود به ما خيانت كرد. آنگاه على (ع ) فرمود: ((اَلْحَرْبُ خُدْعَةٌ)) (230)
در غـزوه ((بـنـى لحـيان ))، هدف پيامبر(ص ) ادب كردن قبيله بنى لحيان بود. پيامبر(ص ) جهت حـركـت خود را بر سپاه اسلام پوشيده مى داشت و چنين وانمود مى كرد كه به جانب شام مى رود و پـس از ايـنـكه مطمئن شد خبر رفتن او به شام در همه جا منتشر شده است ، با سرعت به جانب مكّه بـازگـشـت تـا بـه قـبـيـله بـنى لحيان رسيد و دشمن نيز بدون مقاومت به طرف كوه ها گريخت .(231)
در جـنـگ خـنـدق ، عـمروبن عبدود به همراه چندتن از نيروهاى دشمن با پرش اسب ، از باريكترين نـقـطـه خـنـدق عبور كرد و در برابر مسلمانان رجز خوانى كرد. پيامبر اكرم (ص ) به مسلمان ها دسـتـور مـقـابله داد، امّا هيچ كس حاضر نشد به مقابله با عمرو برود، تا اينكه على (ع ) به پا خـاست و با اجازه رسول خدا(ص ) به ميدان شتافت و با عمرو به نبرد پرداخت . على (ع ) در آن دم تـدبـيـر بـه كار بست . به عمرو فرمود: تو كه جنگجوى عربى ، پس چرا با كمك ديگران بـه نـبرد من آمده اى ؟ همين كه عمرو به عقب نگاه كرد، على (ع ) با يك ضربه سريع ، دو ساق پـايـش را جـدا كـرد و سـپس سر از تنش جدا نمود و سر او را در حالى كه از آن خون مى ريخت ، نـزد رسـول خـدا آورد. پـيـامبر فرمود: با او حيله كردى ؟ امير مؤ منان (ع )عرض كرد: آرى ، جنگ خدعه است .(232)
عـدى بـن حاتم مى گويد: روزى كه حضرت على (ع ) در صفين با معاويه مواجه شد، با صداى بـلنـد بـه اصـحاب خود فرمود: ((وَ اللّهِ لاََقْتُلَنَّ مُعاوِيَةَ وَ اَصْحابَهُ)): به خدا قسم ! معاويه و اصحاب او را خواهم كشت ! سپس به آهستگى فرمود: ان شاء اللّه . و من كه نزديك او بودم عرض كـردم يـا اميرالمؤ منين
تو بر آنچه فرموده بودى ، قسم خوردى ، امّا بعد جمله ان شاء اللّه را ادا فرموديد. على (ع ) فرمود
الحرب خدعه ، مردم مرا به راست گفتارى مى شناسند. قصدم اين بود كه اصحابم را تحريص و تشجيع كنم تا انسجام خود را حفظ نمايند.(233)
علاوه بر اسلام ، استراتژيست هاى كلاسيك و يا معاصر نيز بر اهميت و نقش فريب در جنگ تكيه دارند. سون تزو بر اين عقيده است كه : كل جنگ براساس فريب است
ليـدل هـارت نـيـز مى گويد: پيروزى به دست نمى آيد مگر با تخريب فيزيكى دشمن و آن هم نـمـى شود مگر با از بين بردن روحيه دشمن و آن هم ممكن نيست به نتيجه برسد، مگر با انجام مانور مبتنى بر فريب دشمن .(234)


پروردگارا امور ما را به قرآن
اصلاح بفرما و توفیق بندگی خالصانه را به قرآن مستحكمت عنایت فرما
پروردگارا قلوب ما را به نور قرآن روشن گردان و توفیق عمل به قرآن را عنایت فرما
به لطف و كرم خود سفر مسافرین ما را بی خطر و آنها را
به سلامت به اوطانشان برسان
و نیز به لطف و كرم خود بیماران ما را شفا عنایت فرما آمین یا رب العالمین
خداوندا از تو تقاضای خالصانه می كنم آنچه را كه بندگان شایسته ات از تو خواستند
و عنایت كردی به ما نیز از كرم و لطف بی كرانت عطا فرما آمین با ربّ العالمین
پروردگارا با عمل به قران اخلاق مارا قرآني فرما
پروردگارا قلوب ما را به نور قرآن روشن گردان و توفيق عمل به قرآن را عنايت فرما
و نيز به لطف و كرم خود بيماران ما را شفا عنايت فرما آمين يا رب العالمين
گرد آوری شده توسط
محمّد حسن خسروی
دوشنبه 26 خرداد 1393 - 6:50:50 PM