پيا م 1151مطالب زيبا و خواندني
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده مهربان
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ

داستان
حکایتی بسیار زیبا ... در قرآن از
من ذکری به میان نیامده است
میرزا وحید از جمله مشاهیر شعرا و وزیر مقتدر پادشاه، و صاحب ثروت و دولت بسیار بود و خداوند اولاد بسیار به او عطا فرموده بود. نظر به جایگاه او نزد سلطان، در نظر مردم عزیز بود و از او هیبتی در نظرها مانده بود. وی همیشه نسبت به قرآن کریم بر خلاف ادب گفتگو می نمود و پیرامون آیات قرآن بحث و اعتراض می کرد.
روزی در جلسه ای که جمعی از علما و فضلا و طلاب نیز حاضر بودند، گفت:
خدا در قرآن می فرماید: �لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کتابٍ مُبین� هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در کتابی روشن ثبت است. و من نیز یکی از آن تر و خشک ها هستم و حال آن که ذکر من مطلقاً در قرآن نشده است؟!
هیچ یک از حضّار نتوانست در جواب او سخنی بگوید، تا این که یکی از طلاب که در جلسه حضور داشت گفت: میرزا چرا ذکر شما در قرآن نشده و حال آن که چند آیه در خصوص شما نازل شده، هرگاه اجازه دهید می خوانم. گفت بخوان.
گفت: ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً. وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً. وَ بَنِینَ شُهُوداً. وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً. ثُمَّ یطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ. کلَّا إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً. سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً. إِنَّهُ فَکرَ وَ قَدَّرَ. فَقُتِلَ کیفَ قَدَّرَ. ثُمَّ قُتِلَ کیفَ قَدَّرَ. ثُمَّ نَظَرَ. ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ. ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکبَرَ. فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یؤْثَرُ. إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ. سَأُصْلِیهِ سَقَرَ. وَ ما أَدْراک ما سَقَرُ. لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ. لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ. عَلَیها تِسْعَةَ عَشَرَ
�مرا با کسی که او را خود به تنهایی آفریده ام واگذار!. همان کسی که برای او مال گسترده ای قرار دادم. و فرزندانی که همواره نزد او (و در خدمت او) هستند. و وسایل زندگی را از هر نظر برای وی فراهم ساختم!. باز هم طمع دارد که بر او بیفزایم!. هرگز چنین نخواهد شد چرا که او نسبت به آیات ما دشمنی می ورزد!. و بزودی او را مجبور می کنم که از قلّه زندگی بالا رود (سپس او را به زیر می افکنم)!. او (برای مبارزه با قرآن) اندیشه کرد و مطلب را آماده ساخت!. مرگ بر او باد! چگونه (برای مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد!. باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شیطانی خود را) آماده نمود!. سپس نگاهی افکند. بعد چهره درهم کشید و عجولانه دست به کار شد. سپس پشت (به حقّ) کرد و تکبّر ورزید. و سرانجام گفت: "این (قرآن) چیزی جز افسون و سحری همچون سحرهای پیشینیان نیست!. این فقط سخن انسان است (نه گفتار خدا)!" (امّا) بزودی او را وارد سَقَر [دوزخ ] می کنم!. و تو نمی دانی �سقر� چیست! (آتشی است که) نه چیزی را باقی می گذارد و نه چیزی را رها می سازد!. پوست تن را بکلّی دگرگون می کند!. نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده اند!�
میرزا به محض شنیدن این آیات لرزه بر اندامش افتاد و رنگ او زرد شد و تب شدیدی وی را فرا گرفت و بعد از سه روز وفات یافت.
سوره مدثر، آیات 11 تا 30
**************************
كلامي از آيت الله فاضل لنكراني
من پنجاه سال است دارم اسلام می خوانم
بگذار خلاصه اش را برایت بگویم،
واجباتت را انجام بده،
به جای مستحبات، تا می توانی به کار مردم برس،
کار مردم را راه بینداز.
اگر قیامت کسی از تو سوال کرد
بگو فاضل گفته بود
**********************
دلی را نشکن شاید خانه ی خدا باشد
کسی را تحقیر مکن شاید محبوب خداباشد
از کمکی دریغ نکن شاید کلید بهشت باشد
سر نماز اول وقت حاضر شو شاید آخــــــــریــــــــن دیدار با خـــــــــــــدا در روی زمین باشد
************************
هرگز برای کسی که شما را اذیت
می کند گریه نکنید
در عوض لبخند بزنید و به او بگویید
ممنون بخاطر اینکه به من فرصت دادی تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم
***************************
داستان
نامه ای از دوزخ
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا می بینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من
بی خطر باشه . وای که چه قدر اینجا گرمه


پروردگارا قلوب ما را به نور قرآن روشن گردان و توفیق عمل به قرآن را عنایت فرما
پروردگارا امور ما را به قرآن
اصلاح بفرما و توفیق بندگی خالصانه را به قرآن مستحكمت عنایت فرما
به لطف و كرم خود سفر مسافرین ما را بی خطر و آنها را
به سلامت به اوطانشان برسان
و نیز به لطف و كرم خود بیماران ما را شفا عنایت فرما آمین یا رب العالمین
خداوندا از تو تقاضای خالصانه می كنم آنچه را كه بندگان شایسته ات از تو خواستند
و عنایت كردی به ما نیز از كرم و لطف بی كرانت عطا فرما
آمین با ربّ العالمین
گرد آوری شده توسط
محمّد حسن خسروي
جمعه 16 فروردین 1392 - 7:01:34 PM